Sep 22, 2008

بیست و دوم سپتامبر

امروز خیلی اتفاقی شروع کردم به خوندن پستهای قبلیم، بعد به صورت اتفاقی متوجه شدم که پارسال دقیقاً همچین روزی اولین پست این وبلاگ رو نوشتم ... بعد به رسم توالی به یاد آوری خاطرات به یاد اون روزها و حال و هواش افتادم و دلم گرفت ... بعد یادم اومد که هر چی خزوخیله میاد تو وبلاگش مینویسه که "امروز تولد نمیدونم چند سالگی این وبلاگه ... هوراااا تولدش مبارک" و یه عکس کیک تولد و شمع و بادکنک وهدیه و ادوات خوشگذرونی و از این اراجیف میگذاره توش ... باز هم دلم گرفت
پ.ن : این پست رو از بقیه پستهای این وبلاگ بیشتر دوست دارم