Dec 18, 2009

خیلی حالمون خوبه...خدا هم برامون میرسونه

صبح جمعه بود و اکثر ملت خواب بودند.طبق معمول که کار من روز و شب و جمعه و شنبه حالیش نیست باید هفت و نیم صبح میرفتم سر یکی از ساختمونهایی که کارفرماش طبق معمول تشنه به خون من شده به خاطر زمان قرارداد.ساعت تقریبا هشت و ربع بود که با صدای نکره ی سنگ کار از خواب بیدار شدم و مثل ترقه آماده شدم و پریدم پشت فرمون. ب بسم ا... ماشین استارت نزد و یه احساس خاک برسری خاصی تمام وجودمو فرا گرفت.هر بامبولی که سرش پیاده کردم نشد که نشد.بارون هم گرقته بود شدید.به یه نکبتی یه دربست گرفتم ....راننده تقریبا دو سال از خدا کوچیکتر بود... با یه حالت خاصی که ناشی از کهولت سن بود میروند

- عجب هوایی شده

+ بعله ...میشه لطفا سریعتر برید یه کم؟ خیلی دیرم شده

- صبح جمعه عجله نکن دختر جون ... چه خبره مگه؟ پنجره رو بکش پائین از هوا لذت ببر ....من اگه جوون بودم پیاده میرفتم

+ بعله ...ولی الان چند نفر به خون من تشنه هستن باید برسم زود

- ای بابا ما هم جوون بودیم ریکس زیاد میکردیم ...میرفتیم تو دل خطر... جوونی کجایی

+ حاجی یاد جوونیت کردی این وسط شما هم

- میخوای پیاده ت کنم پیاده بری لذت ببری از هوا؟ دیگه کم پیش میاد از این بارونا...کرایه هم نمیگیرم ازت

+ پدر من تورو قران یه خورده اون پدال گاز رو بگیر به موقع نرسم اینا از خدا خواسته ن ...ول میکنن میرن

- شما جوونا آدم نمیشید

+ بله؟

- حق هم دارید...چیزی حالیتون نیست از زندگی...تقصیری ندارید

+ آقا همین جا بپیچید لطفا سمت راست...یه بیست دقیقه ای باید منتظر بمونید من برمیگردم

.

.

.

وقتی برگشته بودم مرده بود...نه پشت فرمون ...که زیر بارون ...اون تبسم خونسردی که توی راه اعصاب منو ریخته بود به هم هنوز روی لبش بود... مرده بود...

بدجوراحساساتیم کرده، حرفاش روی مغزمه. داره دیوونم میکنه...دارم میرم پیاده روی زیر بارون...

Dec 13, 2009

من اگه اون بالا نشسته بودم دیلیت میکردم از اول میساختم ... آقا جان باگ داره سیستمت ... با خودت که دیگه رودرواسی نداری ... دیگه کائناتی هم در کار نیست ... هیچکی نمیفهمه قضیه چی بوده ... شیفت دیلیت کن اصلاً ... کی به کیه

Nov 27, 2009

حوصله هایم کو؟

بعضی وقتها هست آدم نباید محیط باشد، باید محاط باشد. ای تف به این زندگی

Aug 17, 2009

دوران مدرسه یه بار زنگ تفریح بین بچه ها توی حرفام کلمه ی مادرخرج رو استفاده کردم ... یه ازگلی از روی خریتش برگشت گفت بیتربیت مادرخرج حرف زشتیه...ما هم ازاون خرتر ... تا مدتها فکر میکردم جداً مادرخرج هم یه جور فحشه
احتمالا سایر اعتقادات آدمیزاد هم به همین مسخرگی ایجاد میشن و از بین میرن

May 29, 2009

سهم من از سياست، تفريح هاي انتخاباتي ست.
اين روزها گشت ارشاد هم رنگش سبز است

May 17, 2009

هووووق

چه آدامس تون بسته اي پونزده دلار باشه چه دو هزار و هشتصد تومن خريده باشيد چه پونصد تومن چه صد تومن چه مابقي پولتون آدامس غالبتون كرده باشن ، شما رو به عزيزترين عزيزتون قسم اونجوري تو دهنتون باهاش بادكنك درست نكنيد تا تق و تق بتركه.بجاش بريد ديوار اتاقتون رو خط خطي كنيد. يقه پيرهنتونو پاره كنيد. مشت بزنيد توي كيسه بكس. فحش خاروخاشاك بديد. روزنامه توي دستتون مچاله كنيد. فقط اين صوت چندش آورِ خفه شدن صداي تركيدن آدامس توي دهنتون رو از زندگيتون حذف كنيد.در غير اينصورت ازتون متنفرم

May 6, 2009

داریم توی دنیایی زندگی میکنیم که همچین افرادی توش هستند. چطور انتظار دارید میرحسین رای بیاره؟

Apr 29, 2009

هذيان صبحگاهي

زندگي يعني اين! يعني كه به جاي زنگ گنديده ي موبايلت با صداي بارون بيدار بشي بري پنجره رو باز كني نفساي عميق بكشي.بياي اين سگدوني رو كه سه چار ساعت نشده خاموشش كردي روشن كني يه پست بذاري و دلت بخواد همين الان يكي بخوندش

Apr 24, 2009

باشه؟

اميدوارم امسال بهار و تابستان بانوان محترم به اون سطح از خودكفايي مغزي رسيده باشند كه يك رنگ يا مدل خاص و ضايع را به صورت كپي پيست شده به عنوان پوشش انتخاب نكرده ، شأن و هويت خود را حفظ كنند و خلق خاطراتي همچون مانتو و صندلهاي زرد را به دست تاريخ بسپرند.

Apr 21, 2009

جرز ديوار

يك ريز بادام ميخورد و تند تند حرف ميزد. يك بطري آب معدني هم دستش بود و نفس كه كم مي آورد به جاي هوا چند قلپ آب بالا ميرفت.با همه هياهويي كه داشت چند لحظه سكوت كرد و گفت :"ميدوني چيه؟"

ميدانستم چيست.برايم تعريف كرده بود كه خودش از معشوقه اش خواسته تركش كند و طرف خيلي رمانتيك گفته بوده كه بدون او ميميرد و زندگي برايش بي معنا ميشود و از اين اراجيفي كه ميگويند و عذاب وجدان ميسازند و دوازده ساعت بعد خيلي اتفاقي در خيابان صد و چهل و دوم ديده بوده كه روي پله ها نشسته و با "اون ايكبيري" عشق بازي ميكند و همه حرفهايي را كه فكر ميكرد در دنيا فقط از زبان يك نفر و براي شخص خودش سروده شده بوده را از زبان همان يك نفر براي "اون ايكبيري" شنيده بوده.

زياد مشتاق نبودم ولي مشتاقانه گفتم "چيه؟" حدسم اشتباه بود.

تكيه كلامش بود و هر حرفي كه ميخواست با توضيحات شخصي و صادقانه اش بگويد قبلش ميگفت ميدوني چيه؟ گفتم "چيه؟" گفت " دلم يه غذاي معركه ميخواد با سالاد فصل ، نظرت چيه؟" گفتم "ميتركي بچه!" از وقتي با من شروع به قدم زدن كرده بود تقريبا دو كيلويي بادام زميني را پشت هم خورده بود.اوه! اگر من يك پنجمش را هم ميخوردم منفجر ميشدم ! گرسنه بودم و پيشنهادش را قبول كردم.درست يك كيلومتري جايي كه بوديم يك رستوران ايتاليايي بود كه غذاهاي محشري داشت....

حسابي خورده بودم و شكمم به اندازه فاصله يك سوراخ كمربند جلو آمده بود.نشستيم روي سنگهاي پارك كوچكي كه آن نزديكيها بود و با فندك بزرگي كه داشت سيگارم را روشن كردم و پاكت خالي اش را پرت كردم طرف سبد زباله اي كه چند قدمي ما بود.هميشه اينجور مواقع "سوتي" ميدهم.هدف گيريم افتضاح است. نگاه فلسفي اي انداخت و پوزخند زد. يك لحظه احساس كردم پوزخندش چقدر واقعي بود و در نظر گرفتم كه اگر به معشوقه اش هم همين طور پوزخند زده باشد چقدر برايش سنگين تمام ميشود!

Apr 13, 2009

عنكبوتيان

آدمهاي درگير چند دسته اند:

1- آنهايي كه فقط پست مي نويسند.

2- آنهايي كه پست مي نويسند. پست هاي بقيه را ميخوانند و گاهي شر ميكنند.

3- آنهايي كه پستي نمي نويسند. فقط شر ميكنند.

4- آنهايي كه پستي نمي نويسند. چيزي هم شر نميكنند.

دسته چهارمي ها دستا بالا... ميخوايم بريم پيك نيك

Mar 16, 2009

مسموميت هيجاني

+ سه متر ببريد برام از همين

(متر فلزي را دو سه بار توي طاقه پارچه ميپيچاند ، لبه اش را با قيچي برش ميدهد و باقي را با دست دو تا ميكند)

- مبارك باشه

+ به شرط دارم ميبرما

- خانم تا حالا جنس بد از ما بردي؟

-------

+ از اين كفش قهوه اي مردونه هه، پشت ويترين اين طرف، مشكيش هم داريد؟

- نه فقط قوه اي دارم ولي فوق العاده ست اين كفش. چنده شماره پاتون؟

+ چل و چار

- ممد يه چل و چار كد شص و هف بده

+ قيمتش چقدره؟

- شما بپسند تخفيفم داره

-------

+ چطوره تو تنم؟

- ببين ... خوبه ، فقط يه كم تو كمرش بد ايستاده، فك كنم گشاده برات. سرشونه هاش هم يه كم افتاده. خانم اينو يه سايز كوچيكترشو نداريد؟

= گشاده براش؟

- نه، بد ايستاده، ببينيد

= خوبه ها ...اين گودي كمرو خياطمون برات ميگيره ، شماره دو بهت دادم يا سه؟

+ دو

= بيا اين يكه ، اينو بپوش

..

- پوشيدي؟

+ دكمه هاش بسته نميشه

- اي بابا

--------

ماااااماااااااان ...بيا منو بشوووور

- دستم بنده كره خر ، بشور خودت، هف سالته، چن بار يادت بدم؟ آقا رحيم اين ديوارا رو مث نامادري نشور تورو قرآن، جاي دستمالت هنوز هست. بيا سر اين يخچالو بگير با اين پسره تا ننداخته نابودش كنه

--------

+ اين قرمزه رو بده كه دمش سياهه

- اينو ميگي؟

+ نه نه! اون سه دمه

- اين ؟

+ اي ول

- تنگم ميخواي؟

+ نه تو پلاستيك بده

------

+ به! سلاااام جناب حاج آقا صادقي.امر بفرماييد

- خواهش ميكنم. يه مقدار پول نو ميخوام بذارم لاي قرآن واسه عيدي بچه ها.

+ چندي ميخواين؟

- پنجي . داريد؟

+ حاجي ابران چك بده كه راضي بشن. با پنجي كه حال نميكنن بچه هاي اين دوره زمونه

- اي بابا! ما بچه بوديم بهمون يه شاهي ميدادن انگار دنياااااارو ميدادن بهمون .اين پولا كه ديگه پول نيست چند سال ديگه همين تراولا شده پول خرد.هي هي ... خريت كه شاخ و دم نداره كه ...

---------

+ خانم پيتزا سفارش داده بوديد؟

- بعله آقا الان ميام

+ يه كم سريع لطفاً

---------

+ من هنوز شلوار نخريدما ، چي كاره اي امروز؟

- شهردار زنجان ، هر هر هر

+ اي زن ذليل.خونه تكونيه؟

- پدرمو درآورده

+ پاشو بيا بريم بيخيال شو

- بذار زن بگيري بهت ميگم ذليل كيه

------

+ مستقيم؟

+ مستقيم؟

+ آقا مستقيم ميري؟

- نه ... دربست

+ مستقيم؟