Jan 23, 2008

يک مشت احمق

مشق‌هایم را که می‌نوشتم مامان اعتقاد داشت من دکتر می‌شوم. نشدم. شدم شبیه بسازبفروش‌ها. از دانشگاه که بیرون آمدم فکر می‌کردم مهندس‌ام. رفتم بی‌وقفه در یک شرکت مهندسین مشاور خفن استخدام شدم. فکر می‌کردم دیگر با این کار دنیا را فتح کرده‌ام. دماغم را بالا می‌گرفتم و طراحی می‌کردم طبق خواسته آنها. مقطع و نما و پلانش را هم می‌دادم کدیست های شرکت بکشند برایم که ترسیم در شأن من نیست و من فقط و فقط طراحی می‌کنم! به ابروی بالای چشمم که اشاره می‌شد لب ورمی‌چیدم . نمی‌دانم چه شد، چیزی خورد توی سرم؟ خوابنما شدم؟ دچار وحی شدم؟ یا چه شد که به یکباره از آن مهندسین مشاور دبدبه کبکبه زدم بیرون و رفتم سی خودم. اول بار یادم هست که مثل گربه‌های نیم خیز چقدر برای کارفرمای قلچماق نی زدم تا از سوراخ بیرون آمد. احساس یک دختر فراری 18-19 ساله را داشتم که از خانه بیرون زده و می‌خواهد با شرافت و بدون سر سوزن اشتباهی گلیم خود را از آب بیرون بکشد. به جایش باید لاف می‌آمدم برای ملت. باید تا حدی دروغ می‌گفتم. تا به حال سر اجرای هیچ ساختمانی نرفته بودم ببینم و یاد بگیرم ولی از آنجائیکه اعتماد بنفسم اصولاً در حال فوران است برای اولین تجربه‌ام یک کار اجرائی برداشتم. برای کارفرما لاف آمدم که در فلان محله چند تا کار اجرا کرده‌ایم و در فلان خیابان هم نمای فلان ساختمان در فلان کوچه و فلان بن بست تخیلی را اجرا کرده‌ایم و فرصت کردید می‌رویم سر ساختمان و از این شامورتی بازی‌ها. یادم هست که اولین بار بود که کسی از من کارت می‌خواست و من خیلی مشتاق به طرف گفتم بعله! حتماً ! و داخل کیف سوسولمعماریم را نگاه زرگری کردم و گفتم ای داد! متاسفانه تمام شده و شماره را یادداشت بفرمایید علی الحساب.

اعتماد بنفس که میگویم یاد سال اول دانشگاه می‌افتم . تابلوهای نقاشی می‌کشیدم اما تابحال با تکنیک رنگ و روغن کار نکرده بودم. یکی بود آن روزها که دفتر دستکی داشت و با چند نفر از بزرگان نقاشی در کشورهای دیگر نمایشگاه می‌گذاشت و خدا تومن می‌انداخت به این خارجی‌های احمقی که ذوق می‌کردند تا طرف گران‌تر قالبشان کند. تابلوهای مرا که دید پرسید رنگ و روغن هم کار کرده اید؟ و فی‌الفور گفتم البته! و به من پیشنهاد کرد که یک تابلو با نظر او برای شروع برایش بکشم و قیمت خوبی هم پیشنهاد داد برای آن روز. با اینکه ته دلم می‌لرزید و تابحال کار نکرده بودم و قضیه هم تابلوی دیوار مهدکودک نبود که بگویم حل و فصل میشود و هزار دردسر احتمالی داشت باز هم قبول کردم و گفتم حتمن! رفتم همان روز کلاس آموزش رنگ و روغن ثبت نام کردم و همان تابلوی سفارشی را در کلاس به اتمام رساندم و درصد کمی از پول تابلو را دادم برای کلاس و بقیه شد سود پول. طرف هم خرکیف شده بود با تابلوها و از آنطرف زمان نمایشگاه رسیده بود و هی سفارشش را بیشتر می‌کرد. سرتان را درد نیاورم ، کلا توی این زمینه ها کم نمی‌آورم.

خلاصه که اجرای ساختمان را گرفتم و رفتم پای کار و کار هم مردانه بود. با بنا و لوله کش و جوشکار و کارگر و هزار قماش آدم جورواجور سر و کار داشتم که تا می‌دیدند بالای سرشان یک دختر جوان دارد حرف می‌ز‌ند و نظر می‌دهد یک جوری می‌شدند که ای بابا! دختره رو! کم کم یاد گرفتم که طرز رفتار با کارگر جماعت چگونه است و من که چائی مهمانی را نمی‌خوردم مبادا باکتری خاصی در استکانش نهفته باشد ، استکان کارگر خور را می‌گرفتم می‌گفتم غلام چایی داری ؟! بعضی وقتها دیتیل‌ها و زیر و بم کار را نمی‌دانستم ، سوتی هم می‌دادم و یارو نمی‌فهمید و یا می‌فهمید و به روی خودش نمی‌آورد. (هنوز هم خیلی چیز ها رو نمی‌دانم البته ، به قول این یارو هر چه بیشتر پیش می‌روم بیشتر در می‌یابم که نمی‌دانم و اینا)

توی این شهر شلوغ، بین این همه ساختمان احمق و بد فرم، بین یک مشت کارفرما و سرمایه‌گذار نفهمی که از معماری هیچ سر در نمی‌آرند و فقط بلدند بگویند " مهندس جان سود رو بچسب ..ببین میتونی متری 250 دربیاری واسه ما؟" و من هم شدم یکی از این احمق‌هائی که پول رو دوست دارند (و کدوم احمقی هست که دوست نداشته باشه؟) و از طرفی هم هیچ وقت نتوانستم افکار معماریم را فدای پول کنم، یا اگر مبلغ قرارداد کم بود، برای طرحم نامادری بشوم. نگاه میکنم به طرح بی‌نوا ، می‌بینم که دیتیل خاص دارد و با متری 250 تومن لباس زیر هم نمی‌شود برایش دوخت. لال شوم؟ مخ بزنم؟ از کارهای جواد-پولساز بیرون بکشم؟ توی منگنه‌ی پستی هستم . هیچکس از من انتظار درآمد ندارد. پدر برای دختر خرج میکند و دوست دارد که بعد از او شوهری باشد که دخترش را پر قو بگیرد. حالم از همه‌ی این حرف‌ها بهم میخورد. باید خودم ، بدون هیچ چشم داشتی به پول پدر ، بدون هیچ اجازه ای به همسر برای این تفکر که "می‌خوامت و خرجت می‌کنم" با بیشرف‌بازی خودم این پول کثیف رو در بیارم. بابا جون! به کی باید بگم که این کار از رانندگی هم برای من لذتبخش‌تره؟